برگزاری مراسم عزاداری شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) با سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین حاج سید علی طباطبایی و با مداحی مداحان اهل بیت حجة الاسلام شیخ ابوالقاسم باقری میدانی و کربلایی علیرضا کریمیان در منزل اسماعیل کریم زاده یکی از خادمین بیت الرضا(علیه السلام) برگزار شد.
بمناسب شهادت این امام معصوم  مطالبی در مورد امام موسی کاظم(علیه السلام) تقدیم شما ارادتمندان به آن حضرت می گردد:
کاظم از ریشه کظم است که در قرآن ذیل آیه «و الکاظمین الغیظ» در مورد صفات مومنین توضیح داده شده است. این امر تشبیه به مشکی می شود که در حال لبریز شدن است و باید در آن بسته شود تا آب بیرون نریزد. در حقیقت وقتی ما در مشک را می بندیم مصرف آب را مدیریت می کنیم. لذا ما باید یک مدیریتی روی نفس خود داشته باشیم که مثلا خشم و غضب و بقیه نیروهایی که خدا در وجود انسان قرار داده است به جا استفاده کنیم.
مطالبه فدک توسط امام کاظم(علیه السلام)
با بیان مناظراتی که امام کاظم با خلفای عباسی انجام داد امام کل حدود ممالک اسلامی را به عنوان حدود فدک معرفی کردند؛فدکی که به حضرت زهرا(سلام الله علیها) از سوی پیامبر بخشیده شد، یک حدود جغرافیایی ثابت دارد که مشخص است و شهید صدر در کتاب  «فدک در تاریخ» به آن اشاره کرده است. اما یک حدود نمادین دارد که امام کاظم(علیه السلام) در ضمن آن مناظره ای که با خلیفه عباسی می کنند اشاره نمادین به فدک دارند و بحث مشروعیت را مطرح می کنند. امام می خواسته از آن موقعیتی که به دست آمده بر علیه مشروعیت دستگاه خلیفه استفاده کند.
 خلیفه عباسی سعی داشت بگوید که اگر فدک را می خواهید ما در اختیار شما می گذاریم و شما دیگر بهانه ای برای مقابله و مبارزه با ما ندارید و ما هیچ اختلافی با هم نداریم. اینجا امام کاظم(علیه السلام) به آن حدود نمادین فدک اشاره می کنند. لذا حضرت می خواهند عنوان کنند که اینگونه نیست که نزاع ما و شما بر سر یک مزرعه باشد بلکه بحث ما بر سر حاکمیت است.
هم رنگ جماعت نباشید!
امام کاظم(علیه السلام) برای یکی از دوستان خود به نام فضل بن یونس رهنمودی دارند که «أبلِغ خَيرا و قُل خَيرا ولا تَكُن أمُّعَةً» یعنی هم خیر را به مردم برسان و هم خیر را بر زبانت جاری کن و خیر را ترویج کن. اما هیچ گاه أمُّعَةً نباش. این کلمه أمُّعَةً از دو حرف انا و مع تشکیل شده است و به معنای «انا مع الناس» است. اگر بخواهیم ترجمه امروزی از این واژه ارائه کنیم به معنای به رنگ جماعت شدن و هم رنگ جماعت بودن است.
 در ادامه روایت آمده است که لا تقل أنَا مع الناس، و لا أنَا كواحدٍ من الناس، یعنی اینطور نباشد که شما بگویی من یکی از مردمم و من با مردم هستم.
امام در ادامه می فرماید پیامبر فرمود: «یا ایها الناس انما هما نجدان نجد خیر و نجد شر فلا یکن نجد الشر احب الیکم من نجد الخیر» دو راه وجود دارد، راه خیر و راه شر. اینگونه نباشد که راه شر پیش شما محبوب تر از راه خیر باشد. این حدیث در تحف العقول صفحه ۴۱۳ نقل شده است.
از نظر علم درایت و لغوی بحث هایی در مورد این حدیث وجود دارد. از نظر لغوی در لسان العرب أمُّعَةً را به معنای کسی که «لا رای له» ترجمه می کند یعنی کسی که خودش قدرت تصمیم گیری ندارد و پیرو جریان های موجود می شود.
 از منظر دیگر می توان گفت شخصیت های مستقل چون فکر و اندیشه و معرفت دارند برای خود صاحب نظر هستند و می توانند خود تصمیم بگیرند. شخصیت های وابسته کسانی هستند که پیرو هستند. اینجا می توانیم بگوییم که امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می خواهد بفرماید که انسان ها باید بر روی پای خود با بایستند و اینطور نباشد که وابسته به دیگران و جریان های مختلف و اکثریت و… باشند و باید از خود یک شخصیت مستلقی داشته باشند.
امیرالمومنین در سخنی به کمیل می فرماید النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ.
مردم سه دسته اند، یکی علمای ربانی هستند و یکی متعلمان و دانشجویان بر راه نجات، لذا انسان یا باید عالم ربانی باشد و خودش اجتهاد کند و اگر اینگونه نبود باید متعلم باشد. گروه سوم هم «همج رعاع» هستند که در فارسی می توان آن را به حزب باد ترجمه کرد که با هر بادی به هر سویی متمایل می شوند.در مورد علت اینکه این افراد چنین شخصیتی پیدا می کنند حضرت می فرمایند اینها به نور علم کسب فیض نکردند و از دانش بهره ای نبردند. اگر هم می خواستند به شخصی تکیه کنند به یک ستون محکم و استوار تکیه نکردند به خاطر همین حزب باد شدند و پیرو هر فریادگری هستند. این می تواند تحلیلی باشد بر اینکه چرا برخی از مردم اکثریت گرا و دچار انحراف می شوند.
السلام علی المعذب فی قعر السجون…
در زیارتنامه امام کاظم (علیه السلام) آمده است السلام علی المعذب فی قعر السجون. سلام بر آن آقایی که او را در عمق زندان ها شکنجه دادند. این فراز اشاره دارد به آن شرایط سختی که امام کاظم در آن به سر می برد.
ائمه برای رسیدن به اهداف والای خود تمام تلاش و کوشش خود را می کردند، حتی اگر برای انجام تکلیف و مسئولیت های اجتماعی ناچار می شدند در زندان و تحت شکنجه قرار می گیرند. آنچه که برای ائمه مهم بوده این است که خود موقعیت ها موضوعیت نداشته است که در چه شرایط سخت یا آسانی قرار بگیرند، آنچه مهم است این است که چه شرایط آنها سخت باشد و چه آسان، چگونه می توانند به تکلیف خود عمل کنند.
وقتی که با توطئه خلیفه یک دختر آوازه خوانی را برای آزار امام کاظم(علیه السلام) وارد زندان آن حضرت می کنند، ایشان از همین موقعیت استفاده می کنند و او را هدایت می کنند. بطوری که وقتی حالت نیایش امام را می بیند سر بر سجده می گذارد و تحت تاثیر آن حالت آسمانی امام قرار می گیرد و شروع به گریه کردن می کند.(1)
نقش امام کاظم(ع) در گسترش معارف شیعی
در زمان امام کاظم(علیه السلام) جریان‌های فکری مختلفی در جامعه حضور داشتند که از جمله این جریانها می‌توان به دو جریان، معتزله و اهل حدیث اشاره کرد.
جریان معتزله تاکید افراطی به عقل داشتند و به نحو افراط در توجیه و تحلیل عقلی مسائل دینی اقدام می‌کردند. در مقابل، اهل حدیث هم با تاکیدی که صرفا بر احادیث داشتند، دچار اعوجاجاتی شدند و نتوانستند مسائل عمده را حل بکنند. در عین حالی که بعضا گرفتار احادیث جعلی هم شدند. لذا مسائل مختلفی در این کشاکش مطرح شد که از جمله اینها مبحث توحید و صفات الهی بود.
 امام کاظم در واقع تلاش کردند شاگردانی را تربیت کنند که هم به دفاع عقلانی از دین و عقاید مذهب شیعه بپردازند و هم اینکه در ارتباط با قرآن و جایگاه قرآن و همچنین جایگاه احادیث نبوی و ائمه اطهار(علیهم السلام) در کنار قرآن برای تفسیر آنچه که در قرآن است یک نگاه کامل و همه بعدی داشته باشند.
امام کاظم(علیه السلام) در زمینه احادیث تلاش کردند که دامنه احادیث را از احادیثی که از فرهنگ یهودی در بین مسلمین نفوذ کرده بود و یا به خاطر رسوخ دنیاطلبی و تفسیر انحرافی از دین که به تحکیم پایه‌های حکومت اموی جعل شده بود اینها را کنار بگذارند و همچنین تلاش کردند نوعی معنویت را در دوری از صحنه‌های واقعی سیاسی و اجتماعی معنی بکنند؛ آنها را هم کنار بگذارند و بتوانند یک نگاه کامل از اسلام و مسائل اسلامی ارائه بکنند.
به عنوان نمونه اهل حدیث به روایتی تمسک می‌کردند که عنوان آن حدیث نزول خداوند به آسمان دنیا بود. این روایت از ابوهریره نقل شده بود که خدای متعال هر شب در یک سوم باقیمانده شب به آسمان دنیا فرود می‌آید.
 پذیرش و قبول این روایت مستلزم تشبیه است و اینکه خداوند از مکانی به مکان دیگری جابه‌جا می‌شود به عنوان نمونه احمدبن‌حنبل که از اهل حدیث است این مطلب را تعدیل کرد و مطرح کرد که خداوند عرشی دارد و در عرش خود نشسته و این عرش حدی ندارد. او به حد خودش دانا است و خداوند حرکت می‌کند و سخن می‌گوید و نگاه می‌کند و معتقد بود که آن نشیمن‌گاه خدا به اندازه چهار انگشت جای خالی وجود دارد که محل نشستن رسول خداست.
این روایات بر اساس روایات تحریف شده‌ای بود که به دست مردم رسیده بود. اما امام کاظم(علیه السلام) تلاش کردند که اینها را اصلاح کنند. لذا ایشان فرمودند که خدای متعال نه نزول می‌کند و نه احتیاج به نزول دارد. در نظر او قُرب و بُعد یکی است. برای او دوری و نزدیکی معنی‌ای ندارد و به عبارتی تلاش کردند یک نگاه درست از این مسئله و مسائلی از این دست را ارائه کنند. لذا این نکته بسیار مهمی بود که در بحث تلاش‌هایی که ایشان در تحکیم مبانی شیعی در بحث‌های کلامی و اعتقادی انجام دادند، قابل ارائه است.
دلایل زندانی شدن امام کاظم(ع)
در زمان امام موسی کاظم(علیه السلام) مسئله مهمی که وجود دارد سختی‌های خاصی است که برای شیعیان به وجود آمد. از جمله یکی از دلایل این فشار هم حرکت‌های اعتراضی متعددی بود که از ناحیه شیعیان و علویان به خلفای عباسی صورت گرفت.
 از جمله قیام حسین بن علی که به شهید فخر معروف است در زمان حکومت هادی عباسی، جنبش یحیی، ادریس که فرزندان عبدالله بودند؛ در زمان هارون، به وقوع پیوست. به هر حال همه اینها باعث شده بود که فشار به شیعیان و علویان بیشتر شود. در این شرایط بهترین کاری که می‌شد کرد، تقیه بوده و امام(علیه السلام) در سایه این تقیه برای حفظ و تشکل شیعه تلاش کردند.
اما این مسئله به معنای این نیست که امام کاظم(علیه السلام) از جهت سیاسی اقدامی نکردند بلکه حضرت، هم جریان وکالت را تقویت و تشدید کردند و هم در حالت ضمنی و خفا از حرکت‌هایی که علیه حکومت انجام می‌شد حمایت کردند. امام کاظم تلاش می‌کردند این جریان‌ها را رهبری کنند و همه این اقدامات موجب شد که ایشان تحت نظر قرار بگیرند و به صورت چندباره و متعدد به زندان بیفتند که آخرین بار آن از سال ۱۷۹ تا ۱۸۳ هجری قمری بود که حدود ۵ سال ایشان در زندان بودند و نهایتا هم با همین زندان به شهادت رسیدند.(2)

منبع:
1-حجت الاسلام دانشمند در  گفتگو با جمعی از خبرنگاران
2-دکتر فرزاد جهان‌بین عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد