شرف الدین علی بافقی از بزرگترین شعرا ، ادبیان و دانشمندان دوره صفویه – حدود 925 خورشیدی – و استاد مرادی ، وحشی بافقی و غیاث الدین منصور دشتکی بود . دیوانش را قریب 4000 بیت براساس حروف الفبا شامل قصیده ، غزل و رباعی دانسته و او را به قصاید غرا ستوده اند . او بدیهه گو بوده و برخی اشعار جامی را پاسخ گفته است . وزیری در تاریخ کرمان او را از صوفیان کرمانی می داند.

صاحب تذکره شبستان می نویسد:

در کتاب سلم السموات مذکور است که مولانا در دارالعلم شیراز کسب علوم و فضایل نموده و برمسند جاه و عزتش آرامش تمام بوده از جمله مقربان بارگاه فلک جاه و مصاحبان مجلس جنت اشتباه خاقان جنت مکان شاه طهماسب صفوی (955 – 902 خ) انارالله برهانه انتظام داشته چنانچه در واقعه قتل سلطان ولد سلطان سلیمان فرمانفرمای ولایت روم و اولاد اربعه او که …. در دارالسلطنه قزوین روی داد آن جناب این رباعی به رشته نظم کشیده به عرض سلطان رسانیده و مورد تمجید قرار گرفت :

دستم ستم سپهر بیداد نما                                             سرپنجه فتنه داشت از پنج بلا

چون دعوی زور پنجه بابخت تو کرد                اقبال تو ساخت دستش از پنجه جدا

گویند در مجلس شاه طهماسب صفوی به شرف سئوال آن حضرت مشرف و به علت گرانی گوش از فیض ادراک آن محروم و بعد از اطلاع این قطعه را بدیهه به رشته نظم کشیده نثار مجلس شاهی ساخت :

از گرانی صدف نشنید گوشم                قول شه را که بود در ثمین

جای آن بود کز گرانی گوش                پای تا سرفرو روم به زمین

جامع مفیدی به نقل از صاحب هفت اقلیم آورده است که « اشرف الفضلا مولانا شرف الدین علی بافقی در ملک سخنوری و لطافت بیان سرآمد بود ، تا اختر فضایلش به افق کمال برآمد و آن جناب در سلک فضلا به زمان خود انتظام داشته در غایت عزت و احترام روزگار به پایان رسانید و اشعار بلاغت آثارش اکثرا قصاید است .